کلنل کیش یهودی، مهندسی جاسوس
کیش در عربی همان «قیس» است. این نام به نحوی در تورات آمده است و شاؤل که نخستین پادشاه ندهین شده ی اسرائیل است، نام پدرش قیس بود.
نویسنده: عجاج نویهض
کیش در عربی همان «قیس» است. این نام به نحوی در تورات آمده است و شاؤل که نخستین پادشاه ندهین شده ی اسرائیل است، نام پدرش قیس بود.
کلنل کیش، یهودیی انگلیسی و پدرش وابسته به سازمان «دلباختگان صهیون» دلباختگان صهیون " یا " دوستداران صهیون " یک سازمان علنی – مخفی وحشتناک است که درنیمه دوم سده گذشته در روسیه به وجود آمد و در داخل این کشور گسترش یافت، و برای نابودی تزاریسم روسی، دست به یک رشته حرکتهای مخفیانه زد . این سازمان در خارج از روسیه نیز شاخه های چندی برای خود ایجاد کرد . چندین دهه پیش از آن که هرتزل مسأله فلسطین و تشکیل کشور یهودی در آن را مطرح کند، سازمان مذکور به این سرزمین عنایت نشان داده بود. بیشتر یهودیان سرشناس روسیه به این تشکیلات پیوسته بودند . این سازمان بی رحم و خشن نخستین سازمانی بود که در ربع پایانی سده گذشته دست به کار گسیل گروههای یهود به فلسطین شد. عاملین ترور " الکساندر دوم " در13 مارس 1881یهودی بودند.
برخی از شخصیتهای این سازمان عضو هیأت سری جهانی یهود که منبع پروتکلها می باشد، بودند. بنابراین، کیش در خانه ای نشو و نما یافت که غذایش تلمود و صهیونیسم بود. او در خلال جنگ جهانی اول یکی از مهندسان سلطنتی بود و مدت تقریباً زیادی را در عراق گذراند و مجروح شد و پس از بهبودی به دفتر اطلاعات بریتانیا منتقل شد. پس از پایان جنگ مأموریت یافت که در پاریس، ظاهراً به عنوان کارشناس نظامی همراه پرزیدنت ویلسون باشد، اما در واقع او نماینده ی صهیونیستها بود که آموزشها و دستورالعملهای یهودیت جهانی آنها را به حرکت در می آورد. در اطراف ویلسون سه نفر یهودی صهیونیست به چشم می خوردند: یکی قاضی نامدار امریکایی براندیس، دیگری «منتو» که ماسک مترجم بر چهره زده بود و سومی هم کیش. در خلال جنگ فراگیر، وایزمن در جبل الطارق با کیش که به کار جاسوسی اشتغال داشت ملاقات کرد. در سال 1922 و ایزمن او را به سمت رئیس دفتر اجرایی در قدس انتخاب نمود و او با تا سال 1931 در این پست باقی بود و سپس استعفا داد و در جبل کرمل سکنا گزید و یادداشتها خود را تحت عنوان روز شمارهای فلسطین انتشار داد. او مطالب فراوانی درباره ی عربها آورده است که نشانگر سخافت و سطحی اندیشی وحشتناکی است. فرق میان یادداشتهای او و یادداشتهای وایزمن در این است که کیش مانند یک رنگین کمان است. میدان بردش محلی است و بی هدف می نویسد اما یادداشتهای وایزمن در سطح بالایی برای فریب جهانی است. ما کیش را از نزدیک کاملاً می شناختیم. در سال 1932-1931 در قدس کنفرانس اسلامی برگزار شد که مولانا شوکت علی، از رهبران هند، در آنحضور داشت و در این اثنا میان او و کلنل کیش در «کلبه ی روضه المعارف الوطنیه»، که در مجاورت دفاتر مجلس عالی اسلامی قرار دارد، مناظره ای صورت گرفت. مولانا شوکت علی و رئیس مجلس عالی اسلامی از من خواستند که به عنوان نماینده ی مجلس در این مناظره حاضر شوم و من هم پذیرفتم. در آن جا، من این یهودی صهیونیست و دغلکاری او را شناختم. موضوع بحث میان بزرگترین پیشوای مسلمان هندی و کیش، یکی از رهبران صهیونیستی، فلسطین و آینده ی آن بود. کیش بعد از خارج شدن از کمیته ی اجرایی، تا جنگ جهانی دوم در فلسطین باقی ماند. صهیونیستها تصمیم گرفتند چند نفر از افراد برگزیده ی خود را مأمور خدمت در ارتش بریتانیا در کشورهای عربی بکنند که البته هدف پشت پرده ی آنها از این کار جاسوسی شناخت اوضاع و احوال این کشورها بود تا فردا روزی از این اطلاعات استفاده کنند. یکی از این چند نفر کیش بود. او همان مأموریتی را که در زمان جنگ جهانی اول در عراق داشت در هنگام جنگ جهانی دوم در شمال افریقا ایفا می کرد. او در تونس جزء گروه مهندسان سلطنتی بود و در آوریل 1943 در همین کشور به قتل رسید. زمانی که در پاریس تحت نام کارشناس نظامی به پرزیدنت ویلسون ملحق شد کار واقعی اش شرکت در تنظیم معاهدات صلح از جانب ویلسون بود. دقت کنید!
کیش درروزشمارهای خود، در ضمن حوادث سپتامبر 1929 یعنی زمان قیام براق، مطلبی را می نویسد که عیناً نقل می کنیم: «امروز از حادثه ای با خبر شدم که حکایت از فعالیت تبلیغاتی کینه توزانه دارد. حادثه از این قرار است که دکترا در، یکی از اساتید دانشگاه عبری، وارد اتاق صاحبخانه ی خود که یک مسیحی عرب بود، شد و در دست او نسخه ای از پروتکلهای صهیون را مشاهده کرد. وقتی دکتر از دیدن آن اظهار تعجب کرد صاحبخانه اظهار داشت که این کتاب را یکی از دوستانش برایش فرستاده است و اضافه کرد که اطلاع دارد در بین ارتش نیز توزیع می شود».
کیش به ذکر همین مقدار از این رویداد بی اساس بسنده کرده است. وی در پاریس یکی از ابزارهای یهودیت جهانی بود، و در تهیه ی فرمول معاهدات صلح مشارکت ورزید، در حالی که وی علی الظاهر به عنوان «کارشناس نظامی» به هیأت همراه پرزیدنت ویلسون امریکایی پیوسته بود. آیا در بین امریکاییها فردی مثل کیش وجود نداشت که ویلسون یک نفر غیر امریکایی را با خود به کنفرانس صلح آورد؟ البته که بود، آن هم نه دهها بلکه صدها نفر. اما این ویلسون نبود که کیش را به کنفرانس آورد بلکه براندیس، (1) قاضی یهودی امریکایی، و یهودیت جهانی این کار را کردند. زمانی که وایزمن یادداشت مفصلی را در سال 1919 به کنفرانس صلح آورد و خواهان تعیین مرزهای فلسطین تا نزدیک صور و جبل الشیخ در لبنان و تا نزدیک درعا در سوریه و از آن جا به موازات خط آهن حجاز تا عقبه شد، همین کیش از کسانی بود که با هر وسیله ی ممکن در راه ترویج این خواسته ها می کوشید. یهودیت جهانی در راه برنامه و نقشه ی خود عمل می کند و پروتکلها زبان اوست. پس، بر ماست که، تا می توانیم، اطلاعات خود را تصحیح کرده، یا گسترش دهیم.
پی نوشت ها :
1- Lovis Dembitz Brandeis (1856-1947).
منبع مقاله: نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}